فکر میکنم همعقیده باشیم که چهارشنبه سوری امسال بشدت آرامتر از سالهای گذشته در حال پیگیری است! یکی دو سال قبل در چنین روزهایی صدای انفجار هر چند ثانیه یکبار بگوش میرسید. آیا این مساله را باید به حساب روشنگری و تبلیغات صدا و سیما گذاشت که عواقب سوء این رسم را گوشزد کرده و موفق به فرهنگسازی شده است؟ فکر نمیکنم. قبلا هم ازین تبلیغات بود و اثر نداشت.
نکته اول این است که چهارشنبه سوری در سالهای دهه 70 با ورود نارنجک دستی به عرصه ماهیتی بشدت خطرناک یافت اما در اوایل دهه 80 سمت وسوی آن بیشتر بسمت نوعی فساد علنی و دستهجمعی گرایش یافت. رقصهای مختلط و اینطور مسایل در برخی مراکز فاسد تهران نقش محوری پیدا کرد و ترقهبازی و صورت قدیمیتر آن آتشبازی در درجه دوم اهمیت قرار گرفت. تحول دوم آشتی نظام در قالب نیروی انتظامی با اصل فلسفه این رسم بود و مبارزه با حواشی فاسد آن بود. تحت تاثیر دولت اصلاحات، دولت برای اولین بار با برگزاری جشن نورافشانی در میادین بزرگ شهری ابتکار عمل را از مراکز فاسد سلب کرد و از رونق آنها کاست. تحول سوم تغییر خط مشی تبلیغاتی حوزه علمیه قم در این زمینه بود. علما بجای ارتباط دادن چهارشنبه سوری به آتشپرستی باستانی مراسم پریدن از روی آتش و غیره را نوعی خرافه تلقی کردند و از این زاویه خواستار کنارهگیری مردم از چنین اموری شدند. البته در بطن این سیاست هنوز اعتقاد جدی بر ارتباط چارشنبه سوری با دین زرتشتی نهفته بود. تحول چهارم نیز با تصمیم دولت در کنترل عوارض خطرناک این مراسم با واردات انبوه ترقههای سالم و سرگرمکننده رخ داد که ماهیت خشن و جنگی چهارشنبه سوری را تا حدودی تلطیف کرد.
بنظر میرسد تحول در چهارشنبه سوری جلوهای از تحول بزرگتر فرهنگی در ایران باشد. تحولی که طی آن پس از گذشت یک نسل از وقوع انقلاب اسلامی بتدریج سیاستهای فرهنگی اسلامی در مردم نفوذ میکند و از سویی دیگر فرهنگ عمومی نیز در برخی عرصهها به تاثیرگذاری بر سیاست فرهنگی نظام پرداخته است. در واقع این نوعی نزدیک شدن فرهنگ عمومی با فرهنگ حکومت است. جلوههایی از این مساله را میتوان در زیر پا گذاشتن شرع مقدس در زمینه آرایش زنان در سیما و پخش موسیقی حرام در رادیو مشاهده کرد. از سویی دیگر این روندهای فرهنگی در برخی موارد هم فارغ از اشکالات شرعی بودهاند.
من دقیقا اطلاع ندارم آیا مردم در ایران باستان آتش را میپرستیدهاند یا نه؟ اما فکر میکنم آنها تنها نوعی تقدس برای آتش قایل بودهاند. با توجه به داستان سیاوش، آتش را نماد پاک شدن در گذر از سختیها میدانستند. این البته چیز تازهای نیست. ما مسلمانان هم رخدادهای طبیعی را بنوعی مقدس میدانیم، مثلا در موقع کسوف نماز آیات میخوانیم، حال آیا درست است کسی پیدا بشود که بگوید شما خسوف را میپرستید؟ البته ما همه پدیدههای طبیعی را بیکسان مقدس و آیات الهی میدانیم. بنابراین فکر میکنم حتی با پریدن از روی آتش نباید برخورد سلبی کرد. حقیقت این است که اسلام بسیاری از سنتها را امضا کرد (مثل نوروز ایرانی را) و تنها بعضی را ممنوع کرد (مثل رباخواری را). البته ما ثنویت زرتشتی را با تکیه بر توحید نفی میکنیم اما این بدان معنا نیست که هر رسمی که در زمان پیش از اسلام بوده باید نابود شود. نمونه دیگر سیزده بدر است. اکنون بیاری روشنگریهای ناصرپورپیرار میدانیم که این مراسم بیش از یک خرافه و در حقیقت سالگرد و گرامیداشت کشتگان ایرانی در روزی است که بدست مردخای وزیر یهودی خشایارشاه بیش از هفتاد هزار مخالف ایرانی به قتل رسیدند. بنابراین اتفاقا این سنت هیچ ربطی به مسایل دینی ندارد و چه بسا بنا به روح ظلمستیزی اسلام اهتمام به آن و تشریح آن نیز کاری مناسب باشد، امری که بنظر میرسد بعنوان ماموریت اصلی عباس سلیمی نمین برای ترویج دیدگاههای ناصر پورپیرار از سوی حاکمیت تعریف شده است.
|
سیاست داخلی |